مردى متموّل و متمکن در کربلا زندگى مى کرد. نزدیکانش مى گفتند که: روزى به
سختى مریض شد و ما او را به بیمارستان رساندیم. مدتى در بیمارستان بسترى
بود و ما مرتب به عیادت او مى رفتیم. برخى از باب خیر خواهى نصیحتش مى
کردند که تو اموال زیادى دارى و مسلّماً براى قسمتى از آنها تصمیم هایى
دارى و مى خواهى پس از مرگ براى آخرت تو خرج شوند. پس بهتر است وصیتى
بنویسى و کسى را وصى خود قرار دهى. اما او پاسخ مى داد ان شاءالله بعد از
آن که سلامت خود را باز یافتم و از بیمارستان مرخص شدم، وصیت خواهم نوشت.
اطرافیان او را تشویق کردند و توضیح دادند که اگر اکنون خواسته هایت را ثبت
کنى، بعداً مى توانى آن را نفى کنى. بالاخره در اثر اصرارهاى مکرر
اطرافیان، پذیرفت که وصیت نامه اى بنویسد. قلم وکاغذ برایش آوردند و مقدارى
از وصیت نامه نیز نوشته شد؛ در حین نگارش متن، ناگهان پشیمان شد وکار را
رها کرد و گفت وقتى بهبود یافتم، خودم مى نویسم! اما اجل به او مهلت نداد و
فرداى همان روز از دنیا رفت.
انسان باید همیشه آمادگى این رویارویى حتمى را داشته باشد. آمادگى براى
«مُردن» در رفتار انسان تأثیر شگرفى دارد. انسانى که براى مردن آماده است،
همیشه در رفتار خود یک نوع مواظبت و مراعات دارد. چنین انسانى هرگز جرئت
نمى کند، وارد معاصى و رذائل اخلاقى بشود. به همین دلیل همیشه و در هر لحظه
مواظب زبان، دست، گوش و نگاه خود و پول و ثروتى که به دست آورده خواهد
بود.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) هنگامى که مى فرماید: «الموت یأتی بغتةً»،
در صدد بیان یک قاعده و قانون کلى هستند که به طور فراگیر تمامى انسان ها
را در بر مى گیرد. مرگ براى همه حتمى و ناگهانى است. هیچ کس در مقابل
ناگهانى بودن مرگ چاره و علاجى ندارد، هنگامى که نام انسانى، چه مسلمان و
چه غیرمسلمان در فهرست ملاقات با عزرائیل ثبت شد، آن شخص، هیچ راه و چاره
اى براى مقابله با این وضع نخواهد داشت. در این هنگام پرده هاى جهل و بى
خبرى از مقابل قوّه درک و فهم و چشمان او کنار رفته و افسوس خوردن آغاز مى
گردد، این جاست که مى فهمد چه چیزهایى را در طول عمر خویش از دست داده است و
چه بارهاى سنگین و پر ضررى را بیهوده بر دوش خود گذارده است. چه حسناتى را
که در دنیا به آسانى مى توانسته کسب کند، به آسانى از دست داده و اکنون که
به آنها نیاز دارد، به ارزش و فایده آنها پى مى برد. گناهى که به سادگى مى
توانسته ترک کند، چه بیهوده و بدون دلیل مرتکب شده است.
در روایتى آمده که از یکى از معصومین(علیه السلام) پرسیده شد، چرا بعضى با
چشمان باز مى میرند و بعضى دیگر با چشم بسته؟ حضرت فرمودند: برخى از آدم ها
در لحظه مرگ چشم هایشان بسته است و بعضى ها باز و به هیچ کدامشان فرصت و
مهلتى براى باز یا بسته کردن چشم ها داده نمى شود.
شخصى در حال خواندن نماز صبح سکته کرد، یکى از بستگانش او را در خواب دید و
از او پرسید مردنت چگونه بود؟ در جواب گفته بود: «مشغول خواندن کلمه اى از
آیه اى بودم، یک حرفش را در این دنیا و حرف دیگرش را در آن دنیا خواندم».
آرى، به اندازه خواندن یک حرف هم مهلت نمى دهند!
- حاج قاسم سلیمانی
- دیدار پروردگار
- اظهارات مهم سید "حسن نصرالله" در یک جشن افطار
- گفتوگو با دو تن از جانبازان فتنه 88 . . .
- ما را غلام حضرت هادی نوشته اند دیوانگان غیر ارادی نوشته اند
- شخصیت امام زمان(ع)
- به خداوند چقدر اعتماد داریم . . .
- چک لیست سئو
- گزارش واشنگتن پست از شکست غرب در برابر مقام معظم رهبری
- توجه غربیها به خوشبو کننده ماشین با عکس رهبری! .