من هنوز منتظرم

(( پایگاه پژوهش و نشر فرهنگ مهدوی ))

من هنوز منتظرم

(( پایگاه پژوهش و نشر فرهنگ مهدوی ))

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

مرد جوانی کنار نهر آب نشسته و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود؛ مرد سالخورده ای از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حال پریشانش شد؛ کنارش نشست. مرد جوان بی اختیار گفت: «عجیب آشفته ام و همه چیز در زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟» مرد سالخورده برگی از درخت کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن؛ وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آب می سپارد و با آن می رود.» سپس سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آب کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. مرد سالخورده گفت: «این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و درعمق نهر قرار گیرد. اما امواجی را روی آب ایجاد کرد و بر جریان آب تاثیر گذاشت حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را؟» مرد جوان متحیر به او نگاه کرد و گفت: 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۱ ، ۱۵:۳۵
عماد کلامی مقدم