من هنوز منتظرم

(( پایگاه پژوهش و نشر فرهنگ مهدوی ))

من هنوز منتظرم

(( پایگاه پژوهش و نشر فرهنگ مهدوی ))

در گوشه ای با خون دل، انشا نوشتم

پنجشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۱، ۰۳:۳۳ ب.ظ
درمدرسه،که جای ِتعلیم و ادب هست آقا ز من پرسید:بابایت چه کاره است؟؟ گفتم که بابا،بهـترین بابای دنـیاست گفتاکه این هفته(پدر)موضوع انشاست با ناله و با گریـه و هاها نـوشتم در گوشه ای با خون دل، انشا نوشتم آقا بـدان،بابای من همتـا نـدارد بابای من،یک دست وهم یک پا ندارد از ضربه ی ترکش به سر موجی شد،آقا گاهی سخن گوید شبانه با خود ،آقا گویـد ز فکّه،از هـویزه،از شلمچه از شیمیایی های در خاکِ حلبچه از.... از.... آقا بگو این هفته انشا نمره ام چیست؟ از درد بابایم،خجالت میکشد بیست20(بهلول حبیبی زنجانی)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی